رمان: جانان من باش

دختر دختر دختر · 1402/8/15 14:41 · خواندن 2 دقیقه

رمان: جانان من باش

نام نویسنده: شکوفه فدیعمی
ژانر: عاشقانه، اجتماعی، تراژدی
نوع اثر: رمان
سطح: طلایی

دلنوشته: حالِ پریشان


برای خواندن این رمان زیبا و پرطرفدار " جانان من باش" و " دلنوشته حالِ پریشان"  حتماً نام رمان و دلنوشته را در گوگل سرچ کنید و pdf آن را دانلود کنید.


▪ توضیحات اثر:
یعنی می‌شود تابستان، بشود عروس زمستان؟ یعنی می‌شود جانان قصه‌ی ما بشود عروس کوه سرد غرور؟
یعنی می‌شود دختر قصه‌ی ما وقتی از طوفان‌های بزرگ زندگی‌اش تن نحیفش شروع به لرزش کند، کسی باشد که دست‌های او را بگیرد و با گرمای دستش وجود او را سراسر گرما و آرامش کند؟
امّا چه کسی می‌تواند باور کند که کوه سرد غرور دارای دستان گرمی باشد. تقدیر چه سرنوشتی را برای دختر قصه‌ی ما رقم خواهد زد و جانان ما جنون و جانان چه کسی خواهد شد؟
قصه‌ دردناکی درباره‌ عشق و رابطه‌ پُر چالشِ مجنون‌وار پسر عموی جانان در زندگی مرفه‌‌اش بوده؛ ولی در این‌جا تقدیر به طرز عجیبی پسرعمویش را وادار به انجام کاری جنون‌واری می‌کند. بی‌اراده مِهر پاک عشقی که بر مبنای اعتماد در قلب جانان نسبت به سیاوش به وجود آمده را شعله‌ورتر می‌کند، عشقی پیچیده از اعتمادی که در مخوف‌ترین لحظه‌ زندگی‌ اش در وجود جانان بی‌اراده جوانه ‌زد! جوانه‌ی سرشار از عشق پاک و اعتماد؛ امّا قلم تقدیر ناگهان به رنگ سیاهی شب در آمده و دو ستاره‌ی سوخته‌ در آسمان جانان را یکی می‌کند و آن را بی‌رحمانه به زندگی جانان هدیه می‌دهد و جانان ما … .

“به آغاز اعتماد نکن…
حقیقت در آخرین لحظات گفته می‌شود.”

▪ مقدمه اثر:
کوشیدم بوی تو را از سلول‌های پوستم بیرون کنم. پوستم کنده شد؛ امّا تو بیرون نشدی.
کوشیدم که تو را به آخر دنیا تبعید کنم. چمدان‌هایت را آماده کردم. برایت بلیط سفر خریدم. در اوّلین ردیف کشتی برایت جا رزرو کردم؛ وقتی کشتی حرکت کرد، اشک در چشم‌هایم حلقه زد.
تازه فهمیدم در اسکله‌ام. تازه فهمیدم آن‌که به تبعید می‌رود، منم، نه تو… .

سخن نویسنده:

از سال ۱۳۹۸ عضو دنیای رمان و نویسندگی شد و مشغول نوشتن آثار طلایی خود می‌باشد. به گفته وی:
بعضی از آدما فکر میکنن قوی بودن، یعنی هیچ‌وقت احساس درد نکردنه اما در واقع قوی‌ترین آدما اونایی هستن که درد رو حس میکنن، میفهمن و با صبوری می‌پذیرن!